شرح: او را در حال دزدکی دور زدن گرفتم، دستانش را به جای درس خواندن روی الاغ تنگ و گردش گذاشتم. نمی توانستم در برابر دادن چیزی که او هوس کرده بود مقاومت کنم. احمق تنگش همه چیز را گرفت، سینه های کوچکش با هر فشاری می پریدند. منظره ای که برای هر عاشق آماتور شمال های آسیایی قابل مشاهده است.